شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۶۹

۱

این چشم تو دایم مدام آب روان دارد به جو

بنشین دمی بر چشم ما آن آبروی ما بجو

۲

سرچشمهٔ آبی خوشست در عین ما می‌کن نظر

کآب زلالی می‌رود از دیدهٔ ما سو به سو

۳

رو را به آب چشم خود می‌شو که تا یابی صفا

گر روی خود شویی چو ما باشی چو ما پر آبرو

۴

موج و حباب و قطره را می‌بین و در دریا نگر

با هر یکی یک دم بَرآ وز هر یکی ما را بجو

۵

ما آینه تو آینه آن یک نموده رو به ما

گر یک دو بنماید تو را باشد دوئی از ما و تو

۶

از گرمی ما خم میْ در جوش آید باز هی

وز آتش دلسوز ما هم جام سوزد هم سبو

۷

این قول مستانه شنو در بزم سید خوش بخوان

رندی اگر یابی دمی اسرار مستان بازگو

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۷۶

نظرات