
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۸۴
۱
عشق او شمع خوشی افروخته
جان من پروانهٔ پر سوخته
۲
عشقبازی کار آتش بازی است
او چنین کاری مرا آموخته
۳
چشم بندی بین که نور چشم من
رو گشوده دیدهام را دوخته
۴
سود من بنگر که سودا کردهام
می خریده زاهدی بفروخته
۵
نعمت او نعمتاللّه من است
دل چنین خوش نعمتی اندوخته
تصاویر و صوت

نظرات