شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۸۷

۱

نور رویش دیدهٔ مردم منور ساخته

صورت خود را به لطف خود مصور ساخته

۲

بسته است از مه نقابی آفتاب روی او

تا نداند هر کسی خود را چنین برساخته

۳

درخرابات مغان بزم خوشی آراسته

رند و ساقی جام و می با یکدگر در ساخته

۴

عشق او بحر است و ما را ز آن به دریا می کشد

عشق ما را آبروئی داده خوشتر ساخته

۵

هر که خاک پای سرمستان او را بوسه داد

بر سریر سلطنت سلطان و سرور ساخته

۶

اسم اعظم خواست تا ظاهر شود در آینه

عین ما روشن دلی را دیده مظهر ساخته

۷

هر کسی سازد سرائی در بهشت از بهر خود

نعمت الله خانهٔ دل جای دلبر ساخته

تصاویر و صوت

نظرات