شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۹

۱

دلبر سرمست ما یار خوشی نو خاسته است

دل به عشقش از سر هر دو جهان بر خاسته است

۲

آفتاب از شرم رویش رو نهاده بر زمین

مه به عشق ابرویش همچون هلالی کاسته است

۳

زاهدان را زهد بخشیدند و ما را عاشقی

هر کسی را داده‌ اند چیزی که او خود خواسته است

۴

سایهٔ سرو سهی گر بر زمینی کج فتد

کج نماید در نظر اما به قامت راسته است

۵

در خرابات مغان مستیم و جام می بدست

نعمت‌الله مجلس رندانه‌ای آراسته است

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۲۸
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات