
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۹۸
۱
ساقی بده آن می شبانه
مستم کن ازین شرابخانه
۲
بشنو تو رموز عشقبازان
کان است نشان و این نشانه
۳
داریم بقای مطلق از حق
باقی همه کارها بهانه
۴
کار دل ماست عشقبازی
از دولت عشق جاودانه
۵
پروانهٔ جان ما روان سوخت
چون آتش عشق جاودانه
۶
گر میل کنار یار داری
جانست بیار در میانه
۷
از هستی خود چو نیست گشتی
در هر دو جهان توئی یگانه
۸
دامی است وجود آدم ای یار
مائیم شکار و روح دانه
۹
مطرب بنواز قول سید
وز نغمهٔ ساز عاشقانه
تصاویر و صوت

نظرات