شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۰۵

۱

تا نقش خیال تو نگاریم به دیده

کاری به جز این کار نداریم به دیده

۲

از دیدهٔ ما آب روانست به هر سو

از ما بطلب آب بباریم به دیده

۳

غیر تو اگر در نظر ما بنماید

غیرت نگذارد که در آیم به دیده

۴

هر شب به خیالی که به ما روی نمائی

تا روز ستاره بشماریم به دیده

۵

در دیده پدید است نظر کن که توان دید

نقشی و نگاری که نگاریم به دیده

۶

بر خاک درت کاشته شد تخم محبت

امید که ما آب بیاریم به دیده

۷

جان در تن سید تو نهادی به امانت

گر حکم کنی هان بسپاریم به دیده

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۵۰

نظرات