شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۲

۱

جان ما با ما در این دریا نشست

یار دریا دل خوشی با ما نشست

۲

از سر هر دو جهان برخاست دل

بر در یکتای بی‌ همتا نشست

۳

در خرابات مغان ما را چو یافت

مجلسی خوش دید خوش آنجا نشست

۴

چون سر دار فنا دار بقا است

بر سر دار آمد و از پا نشست

۵

ما و ساقی خوش به هم بنشسته ‌ایم

خوش بود با مردم دانا نشست

۶

زاهد مخمور زیر افتاد و شد

عاشق مست آمد و بالا نشست

۷

سید ما نور چشم مردم است

لاجرم بر دیدهٔ بینا نشست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۴۰
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات