
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۴۳۳
۱
از همه پنهان و پیدا از همه
کی شناسد این سخن را بر همه
۲
آفتابی می نماید ماه ما
این چنین نوری بود در خور همه
۳
می برنگ جام پیدا آمده
یک شرابست او ولی ساغر همه
۴
ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
عاشقانه همچو ما می خور همه
۵
لطف او مخمور کی ماند کسی
مست گرداند می و دلبر همه
۶
جام می بشکست و می بر ما بریخت
خرقهٔ ما شسته شد دفتر همه
۷
عالمی چون آینه روشن شده
می نماید سید ما در همه
تصاویر و صوت

نظرات