شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۳۵

۱

جانی که از تو نازد زیبا بود همیشه

چشمی که در تو بیند بینا بود همیشه

۲

بلبل به دولت گل ناطق بود دو روزی

طوطی نطق عاشق گویا بود همیشه

۳

گر در سماع عارف غوغا بود عجب نیست

جائی که باده نوشند غوغا بود همیشه

۴

موج از زبان دریا می گفت این حکایت

قطره به ما چو پیوست از ما بود همیشه

۵

چشمش به یک کرشمه غارت کند جهانی

در ملک جان از آن رو یغما بود همیشه

۶

گفتم که عشق سید پنهان کنم ولیکن

هر کس که گشت عاشق رسوا بود همیشه

تصاویر و صوت

نظرات