
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۴۴۶
۱
می عشقش به شیر مردان ده
دُرد دردش به دردمندان ده
۲
ساقیا دست ما و دامن تو
ساغر می به دست یاران ده
۳
می به زاهد مده که باشد حیف
درد وی جام می به رندان ده
۴
جرعه نوشان جام خود بگذار
جرعهٔ جام خود به ایشان ده
۵
کربلا را به عاشقان بخشی
بخش من ز آن بلا فراوان ده
۶
نوش کن جام می که نوشت باد
جرعه ای هم به باده نوشان ده
۷
نعمت الله مده به می خواران
میر مستان به می پرستان ده
نظرات