شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۷۴

۱

تنها نه منم عاشق تو بلکه جهانی

گر جان طلبی هان بسپارند روانی

۲

هر سو که نظر می کنم ای نور دو چشمم

بینم چو خودی بر سر کویت نگرانی

۳

گر نام من ای یار بر آید به زبانت

در هر دو جهان یابم از آن نام و نشانی

۴

خواهی که به پیری رسی ای جان ز جوانی

زنهار مکن قصد دل هیچ جوانی

۵

این علم معانیست که کردیم بیانش

خود خوشتر از این قول که کرده است بیانی

۶

ما نقش خیال تو نگاریم به دیده

بی نقش خیال تو نباشیم زمانی

۷

در آینهٔ دیدهٔ سید همه بینند

آن نور که دیدیم در این دیده عیانی

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۷۴

نظرات