
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
۱
خواه نباتی و خواه حیوانی
هر یکی مظهریست ربانی
۲
می و جامی و عاشق و معشوق
موج و بحر و حباب را مانی
۳
دل خود را به دست زلفش ده
جمع می باش از پریشانی
۴
گفتهٔ عارفان به جان بشنو
چند گفتار این و آن خوانی
۵
گاه در نزد یار خود می جوی
باش با یارکان کرمانی
۶
ای که جویای این و آن گشتی
باش با خود هم این و هم آنی
۷
عارفانه به تخت دل بنشست
سید مسند سلیمانی
نظرات