شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۷۹

۱

گرچه آب حیات را مانی

در جهان جاودان کجا مانی

۲

ای که گوئی به پادشا مانم

غلطی کرده ای گدا مانی

۳

بر سر پل چه خانه می سازی

زود باشد که بی سرا مانی

۴

ما چنین مست و تو چنان مخمور

که به رندان بزم ما مانی

۵

درد باید که تا دوایابی

درد چون نیست بی دوا مانی

۶

از رفیقی سید عالم

حیف باشد اگر تو وامانی

تصاویر و صوت

نظرات