
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۴۸۶
۱
بی درد دلی دوا نیابی
نگذشته ز خود خدا نیابی
۲
با ما نه نشسته ای به دریا
شک نیست که عین ما نیابی
۳
برخیز و بیا به جستجو باش
از پا منشین تو تا نیابی
۴
تا گم نکنی تو خویشتن را
گم کردهٔ خویش را نیابی
۵
با خضر رفیق شو که بی او
آن آب حیات را نیابی
۶
بر دار فنا بر آ و خوش باش
بی دار فنا بقا نیابی
۷
بیگانه ز خویش تا نگردی
چون سیدم آشنا نیابی
تصاویر و صوت

نظرات