شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۹۶

۱

زر به باران ده که تا جان را بری

ور زرت باشد بشو از جان بری

۲

سلطنت خواهی سر و زر را بباز

سلطنت خود نیست کار سرسری

۳

بگذر از یاساق و راه شرع گیر

گر به ایمان تابع پیغمبری

۴

پای همت بر سر دنیا بکوب

تا بر آری دست و پای سروری

۵

نو عروسانند فکر بکر من

خوشترند از لعبتان بربری

۶

گر بیابی حبه ای از قند ما

گنج قارون را به یک جو نشمری

۷

همچو سید تخم نیکی را بکار

گر همی خواهی که از خود برخوری

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۸۴

نظرات