
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۰۱
۱
گذری کن به سوی ما گذری
نظری کن به حال ما نظری
۲
بر در می فروش معتکفیم
خوش مقامی شریف و نیک دری
۳
لیس فی الدار غیره دیار
نیست جز وی در این سرا دگری
۴
آتشی در دل است و جان سوزد
دم گرمم کند از او اثری
۵
رند مستیم و بی خبر ز جهان
که رساند به بی خبر خبری
۶
با من از حور و از بهشت مگو
چه کنم بوستان مختصری
۷
بندهٔ سید خراباتیم
شدم از بندگیش معتبری
نظرات