
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۱۱
۱
سخن یار بشنو از یاری
تخم نیکی بکار اگر کاری
۲
بد مکن ای عزیز نیک اندیش
تا نیابی جزای خود خواری
۳
حضرت حق کجا بود راضی
که دل بنده اش بیازاری
۴
دیگران بار تو کشند به دوش
گر کشی بار حضرت باری
۵
گر ببینی جمال او باری
نقش عالم خیال پنداری
۶
جام می را بگیر و خوش می نوش
گر هوائی به ذوق ما داری
۷
سید و بنده را به هم بینی
نعمت الله اگر به دست آری
تصاویر و صوت

نظرات