
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۱۷
۱
ماه من امشب برآمد خوش خوشی
دلبرم از در درآمد خوش خوشی
۲
در چنین شب این چنین ماه تمام
وه که خویم در خور آمد خوش خوشی
۳
چشم من روشن شد از دیدار او
آرزوی من برآمد خوش خوشی
۴
خوش خوشی از مجلس ما رفته بود
لطف کرد و دیگر آمد خوش خوشی
۵
بس که آب دیده ام بر خاک ریخت
سرو نازم در برآمد خوش خوشی
۶
خستهٔ هجرش به امید وصال
خوشتر است و بهتر آمد خوش خوشی
۷
نعمت الله خوش خوشی عالم گرفت
در همه جا بر سرآمد خوش خوشی
نظرات