
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۳۶
۱
درد عشقش اگر به جان بردی
گوی دولت ز همگنان بردی
۲
گر خریدی غمش به هر دو جهان
سود و سرمایهٔ جهان بردی
۳
جرعهٔ دُرد درد اگر خوردی
راحت عمر جاودان بردی
۴
کشتهٔ عشق اگر شدی ای دل
مژدگانی بده که جان بردی
۵
سخنم گر بری به میخانه
تحفه ای پیش عاشقان بردی
۶
آمدی نزد من شدی عاشق
نقد گنجینهٔ رایگان بردی
۷
گر کناری گرفتی از عالم
نعمت الله از میان بردی
نظرات