شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۵۴۲

۱

ای از جمال رویت نقش جهان خیالی

وی ز آفتاب رویت هر ذره ای هلالی

۲

این مظهر مطهر روشن شد از جمالت

در آینه نمودی تمثال بی مثالی

۳

از چشم پر خمارت هر گوشه نیم مستی

وز لعل شکرینت در هر طرف زلالی

۴

دارم هوا که گردم خاک در سرایت

این دولت ار بیابم ما را بود کمالی

۵

صوفی و کنج خلوت رند و شرابخانه

هر یک به جستجوئی باشند و ما به حالی

۶

در خلوت سرایت جان خواست تا درآید

گفتم مرو مبادا یابد ز تو ملالی

۷

سید خیال رویت پیوسته بسته با دل

ای جان من که دارد خوشتر ازین خیالی

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۹۸

نظرات