
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۴۶
۱
دارم از عشق درد دل خیلی
نیست درمان به غیر واویلی
۲
چشم ما بحر در نظر دارد
کرده هر گوشه ای روان سیلی
۳
هست ما را به میخوری ذوقی
نیست ما را به زاهدی میلی
۴
من مجنون ندانم از حیرت
لیلی از خویش و خویش از لیلی
۵
عاشق درمند چون سید
نتوان یافتن به هر خیلی
نظرات