
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸
۱
دل به دریا ده که دریادل شوی
وز وجود این و آن حاصل شوی
۲
تو توئی بگذار و از ما در گذر
چون گذشتی از منی واصل شوی
۳
می محبت ، عشق ساقی ، ما حریف
ذوق اگر داری بیا قابل شوی
۴
ما ز دیائیم و دریا عین ما
تو چه موجی در میان حایل شوی
۵
جان به جانان دل به دلبر گر دهی
جان جانان دلبر و هم دل شوی
۶
خلق و حق با یکدگر نیکو بدار
چون بداری این و آن عادل شوی
۷
نعمت الله را بگو ای جان من
گنج اسما جمله را حامل شوی
تصاویر و صوت

نظرات
جعفر مصباح