شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۶

۱

صد دوا بادا فدای درد بی‌ درمان ما

دُرد دردش نوش کن گر می‌ بری فرمان ما

۲

ما حیات جاودانی یافتیم از عشق او

همدم زنده ‌دلان شو تا بدانی جان ما

۳

خانه خالی کرده‌ایم و خوش نشسته بر درش

غیر او را نیست بارش در سرابستان ما

۴

جان ما آئینه دار حضرت جانان بود

عشق او گنجی است در کنج دل ویران ما

۵

غرق دریائیم و خوش خوش دست و پائی می‌ زنیم

ذوق اگر داری درآ در بحر بی پایان ما

۶

خون دل در جام دیده پیش مردم می‌ نهیم

در خیال آنکه بنشیند دمی بر خوان ما

۷

نعمت دنیی و عقبی آن تو ای نازنین

ما از آن نعمت‌الله ، نعمت‌الله آن ما

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۸۰
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات