
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۶۲
۱
عشق او سلطان ملک جان ماست
این چنین ملک و ملک جانان ماست
۲
پادشاه هفت اقلیم جهان
بندهٔ درگاه این سلطان ماست
۳
ما به عشق او ز خود بگذشته ایم
لاجرم ما آن او ، او آن ماست
۴
رند سرمستیم در کوی مغان
شاهد میخانه در فرمان ماست
۵
دُرد درد عشق می نوشیم ما
خوش بود دردی که او درمان ماست
۶
جام می در دست و می گردد مدام
ساقی رندان سرمستان ماست
۷
ذوق سرمستان ز مخموران مجوی
نعمت الله جو که از رندان ماست
تصاویر و صوت

نظرات