
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۶۸
۱
گنج عشقش دفینهٔ دل ماست
نقد او در خزینهٔ دل ماست
۲
در محیطی که نیست پایانش
کشتی آن سفینهٔ دل ماست
۳
جام گیتی نما که می گویند
ساغر آبگینهٔ دل ماست
۴
مصر معنی دمشق صورت هم
گوشه ای از مدینهٔ دل ماست
۵
شد معطر دماغ جان آری
بوئی از عنبرینهٔ دل ماست
۶
نو عروس تجلی اول
زینتی از زرینهٔ دل ماست
۷
نقد گنج خزانهٔ عالم
حاصلات دفینهٔ دل ماست
۸
در دل ما چو دلبر است مقیم
آن سکونش سکینهٔ دل ماست
۹
نعمت الله که میر مستان است
خواجه تاش کمینهٔ دل ماست
نظرات