
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۷
۱
رفت آن جانان ما از دست ما
از دریغا دلبر سر مست ما
۲
او برفت و پای او نگشودهایم
تا ابد زلفش بود پابست ما
۳
ما همه جا نیکی او گفتهایم
او نخواهد آنچنان اشکست ما
۴
چارهای غیر رضا و صبر نیست
این زمان چون تیر رفت از شست ما
۵
در خیال او است جان ما مدام
دل روان خواهد به او پیوست ما
تصاویر و صوت

نظرات
امید