
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۷۴
۱
درد دل ما دوای درد دل ماست
خوش درد و دوائیست که آن حاصل ماست
۲
ما بندهٔ او و سید رندانیم
ما سائل او و عالمی سائل ماست
۳
آن گنج که اسمای الهی خوانند
در کنج خرابه جو که آن در دل ماست
۴
چه جای نهایت است ره رو ابدا
گر راه رود در اول منزل ماست
۵
نور است حجاب ظلمتش را چه محل
مه حایل آفتاب و او حایل ماست
۶
رندی که محیط را به یک جرعه خورد
نوشش بادا که همدم کامل ماست
۷
مفعول ویند جمله اشیا به تمام
یک فعل ظهور قدرت فاعل ماست
تصاویر و صوت

نظرات