شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۸

۱

چشم ما شد به نور او بینا

نظری کن به نور او در ما

۲

آب این چشمه می رود هر سو

لاجرم سو به سو بُود دریا

۳

غرق بحریم و آب می‌جوئیم

ما طلبکار او و او با ما

۴

دردمندیم و دلخوشیم از آن

درد عشق است و جان بود دردا

۵

ما خیالیم و در حقیقت او

هو معنا و فانظروا معنا

۶

نور معنی نموده در صورت

گنج اسما نهاده در اشیا

۷

نعمت الله از او شده موجود

نور او هم به او بود پیدا

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۷۱
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات