
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۸۰
۱
چشم ما روشن به نور الله ماست
همچو نور روی نور الله ماست
۲
هست نور الله را خیری دگر
پادشاهست او و این و آن گداست
۳
جز وصال او نمی خواهم دگر
غیر عشق او دگر باد صبا است
۴
از برای عمر جاویدان او
دایما ورد زبان ما دعاست
۵
هر که بد گوید ورا نیکش مباد
بر صوابست او و بر دیگر خطاست
۶
آفتاب ار نور رویش روشنست
مه ز عکس روی خوبش با صفاست
۷
باشد او سر ، خلیل الله من
لاجرم سر حلقهٔ هر دو سراست
تصاویر و صوت

نظرات