
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۸۴
۱
نعمت الله امام رندان است
نور چشم تمام رندان است
۲
باز از دولت چنان شاهی
همه عالم به کام رندان است
۳
دور رندی و وقت میخواریست
روزگار نظام رندان است
۴
قول مستانه ای که میشنوی
دو سه حرف از کلام رندان است
۵
آن سلامی که سنت است به ما
در حقیقت کلام رندان است
۶
آن شرابی که روحت افزاید
جرعه ای می ز جام رندان است
۷
شاه ما حکم انّما دارد
آن نشانش به نام رندان است
۸
به خرابات رو خوشی بنشین
این نصیحت به نام رندان است
۹
بزم عشقست و عاشقان سرمست
سید ما غلام رندان است
تصاویر و صوت

نظرات