
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۹۳
۱
هر ذره که می بینی خورشید در او پیداست
در دیدهٔ ما بیند چشمی که به حق بیناست
۲
گر شخص نمی بینی در سایه نگر باری
همسایهٔ او مائیم این سایه ازو پیداست
۳
تا صورت خود بیند در آینهٔ معنی
معنی همه عالم در صورت او پیداست
۴
ما در طلبش هر سو چون دیده همی گردیم
ما طالب و او مطلوب وین طرفه که او با ماست
۵
موجیم در این دریا مائیم حجاب ما
چون موج نشست از پا مائی ز میان برخواست
۶
هر بنده که می بینی دریاب که سلطانیست
هر قطره ز جود او چون درنگری دریاست
۷
گفتار خوشم بشنو کز ذوق همی گویم
گر بنده ز خود گوید سید به خدا گویاست
تصاویر و صوت

نظرات
امیررضا آبرون