شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۹۵

۱

چشمی که به نور عشق بیناست

بیناست همیشه از چپ و راست

۲

دیده نگران دیدهٔ اوست

این خرقه که نور دیدهٔ ماست

۳

ما در غم هجر یار واصل

جان تشنه و دل غریق دریاست

۴

عشقست که در بطون کس نیست

عشقست که از ظهور پیداست

۵

امروز کسی که مست عشقست

فارغ ز خمار دی و فرداست

۶

خورشید جمال او برآمد

از دیده خیال سایه برخاست

۷

دیدیم چنانکه دیدنی بود

داند سخنم هر آنکه داناست

۸

در آینه روی خویش بیند

هر دیده که او به خویش بیناست

۹

ای یار رموز نعمت الله

پنهان چه کنیم چون که پیداست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۲۸
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات