شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۹۹

۱

چشم مردم دیدهٔ ما نور رویش دیده است

لاجرم در دیدهٔ ما همچو نور دیده است

۲

از سر ذوق است این گفتار ما بشنو ز ما

زانکه قول این چنین هرگز کسی نشنیده است

۳

در خیال آنکه نقش روی او بیند به چشم

دیدهٔ اهل نظر گرد جهان گردیده است

۴

تُرک چشم مست او دلها به غارت می برد

زلف طرّارش به هر موئی دلی دزدیده است

۵

عشق سرمست است و با رندان حریفی می کند

عقل مخمور است و از زندان ما رنجیده است

۶

از کرم ساقی ما مِی می دهد ما را مدام

بر سر ما آب رحمت گوئیا باریده است

۷

هرکسی از لطف سلطانی نوائی یافتند

حضرت او نعمت الله را به ما بخشیده است

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۶۷
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات