
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۰۰
۱
نعمة الله در شراب افتاده است
سر به پای خم می بنهاده است
۲
در خرابات مغان بزمی نهاد
خوش در میخانه را بگشاده است
۳
در صدف دُر یتیمی یافتم
گوهر اصلی است نه بیجاده است
۴
ما خراباتی و رند و عاشقیم
چون توان کردن چنین افتاده است
۵
آب چشم ما به هر سو رو نهاد
عزتش دارید مردم زاده است
۶
بندهٔ جانی و جانانیم ما
جان ما از بندگی آزاده است
۷
سید ما رهنمای عارفیست
در طریق عاشقی بر جاده است
تصاویر و صوت

نظرات