شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۱۱

۱

اهل دل را از سراپردهٔ جان باید جست

عاشقان را ز خرابات مغان باید جست

۲

دل به دست غم آن جان جهان باید داد

وانگهی شادی از آن جام جهان باید جست

۳

اگر از باد صبا خاک درش می جوئی

همچو غنچه به هوا جامه دران باید جست

۴

دم به دم خون دل از دیده روان باید ساخت

اصل دیده در آن آب روان باید جست

۵

در کنار اشک جگر گوشهٔ ما باید دید

مردم دیدهٔ ما را به میان باید جست

۶

ساقیا ساغر و پیمانهٔ می سوی من آر

که از آن هر دو مراد دل و جان باید جست

۷

در خرابات اگر گوشه بیابی سید

خونش از غمزهٔ غماز فلان باید جست

تصاویر و صوت

سید جابر موسوی صالحی :

نظرات