
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۱۳
۱
دل به دنیا مده که آن هیچست
آن جهان جو که این جهان هیچست
۲
هر کرا علم هست و مالش نیست
قدر او نزد جاهلان هیچست
۳
چه کنی مفردات ای مولا
غیر مفرد در این میان هیچست
۴
ای که گوئی نشان او جویم
بی نشانست و آن نشان هیچست
۵
لطف معنی طلب تو از صورت
بی معانی همه بیان هیچست
۶
در پی زن مرو که چون دنیا
شیوهٔ شکل این و آن هیچست
۷
ذوق نقش خیال چندان نیست
لذت و وهم عاقلان هیچست
۸
منصب زهد نزد ما سهلست
عشرت و عشق فاسقان هیچست
۹
به جز از زندگی حضرت ما
نزد رندان عاشقان هیچست
تصاویر و صوت

نظرات