شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۱۸

۱

عاشقانه به عشق او سرمست

جان و دل داده ایم ما از دست

۲

آنچنان واله ایم و آشفته

که ندانیم نیست را از هست

۳

تا که مائی ازین میان برخاست

عشقش آمد به جای ما بنشست

۴

هرکه او از خودی خود ببرید

همچو ما با خدای خود پیوست

۵

تندرستم به یُمن همت او

گرچه عشقش دل مرا بشکست

۶

شادی عاشقی که جان درباخت

وز غم عقل و این و آن وارست

۷

همچو سید ندیده ام دیگر

عاشق رند مست باده پرست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۲۰
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات