شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۳۲

۱

سر درین راه عشق دردسر است

بگذر از سر که کار معتبر است

۲

سر موئی حجاب اگر باقی است

بتراشش چه جای ریش و سرست

۳

سر بنه زیر پا و دستش گیر

گر تو را میل تاج یا کمر است

۴

نفسی صحبتش غنیمت دان

زانکه عمر عزیز در گذر است

۵

زاهدان دیگرند و ما دیگر

حالت ما و ذوق ما دگر است

۶

عاشقی کو ز ما خبر دارد

از خود و کاینات بی خبر است

۷

نظری کن ببین به دیدهٔ ما

نعمت الله چو نور در نظر است

تصاویر و صوت

سید جابر موسوی صالحی :

نظرات

user_image
آروین
۱۳۹۷/۰۷/۰۶ - ۱۶:۱۹:۵۳
صداهایی که خوندن اشعار رو هم خوب نیست هم لحنشون و طرز خوندنشون اشتباهه و تاکیدا و سیلابها و اینارو رعایت نمیکنن سایتتون عالیه فقط کاش این موردم یه فیلتری براش میذاشتید