
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۴۸
۱
در محبت جان اگر بازی خوش است
گر کنی بازی چنین بازی خوشست
۲
یار کرمانی اگر بازی خوش است
دلبر سرمست شیرازی خوشست
۳
رند سر مستیم و با ساقی حریف
با حریف خویش پردازی خوشست
۴
چند گردی تو به خود گرد جهان
یک دمی با خویش پردازی خوشست
۵
ساز ما را ذوق خوشتر می دهند
ساز ما با عشق پردازی خوشست
۶
عشق سلطان است و تخت دل نشست
خانه را با عشق پردازی خوشست
۷
سیم قلب تو ندارد رونقی
سیم قلب خویش بگذاری خوشست
۸
در طریق عاشقی چون عاشقان
هرچه داری جمله دربازی خوشست
۹
یک دمی با سید رندان بساز
تا بدانی ذوق دمسازی خوشست
تصاویر و صوت

نظرات