شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۵۸

۱

هر که او با ما درین دریا نشست

کی تواند لحظه ای بی ما نشست

۲

از سر هر دو جهان برخاسته

بر در یکتای بی همتا نشست

۳

گرچه تنها بود و تنها جمع کرد

آمد آن تنها و با تنها نشست

۴

عقل رفت و زیر دست و پا فتاد

عشق آمد سوی ما بالا نشست

۵

تشنه ای آمد به سوی ما چو ما

عین ما را دید و در دریا نشست

۶

مجلس عشقست و ما مست و خراب

خاطر رندان ما آنجا نشست

۷

نعمت الله جام می جوید مدام

چون تواند یک زمان از پا نشست

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۲۰۳
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات