
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۶۵
۱
دل ما از منی و ما بگذشت
پا نهاد از سر هوا بگذشت
۲
مدتی دُرد درد دل نوشید
عاقبت درد و هم دوا بگذشت
۳
از وجود و عدم خلاصی یافت
از فنا نیز وز فنا بگذشت
۴
ای که گوئی که ابتدا چه بود
ابتدا چیست انتها بگذشت
۵
نقش غیری خیال می بستم
خواب بود آن خیال ما بگذشت
۶
نود و پنج سال عمر عزیز
همه در دین مصطفی بگذشت
۷
نعمت الله یگانه ای داند
که یگانه ز دو سرا بگذشت
تصاویر و صوت

نظرات