شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۶۷

۱

آفتاب خوشی هویدا گشت

شب نهان شد چو روز پیدا گشت

۲

چشم ما قطره قطره آب بریخت

جو به جو شد روان و دریا گشت

۳

در هزار آینه یکی بنمود

یک مسمی هزار اسما گشت

۴

غیر دلبر نیافت این دل ما

گرچه در جستجو به هرجا گشت

۵

در خرابات می کند دستان

هرکه در عشق بی سر و پا گشت

۶

او که عالم مسخر او بود

خود بیامد مسخر ما گشت

۷

رند مستی نیافت همچون ما

طالب ارچه به زیر و بالا گشت

۸

عقل می گشت گرد میخانه

دید مستی ما ز در واگشت

۹

نعمت الله چون ظهوری کرد

صورت و معنئی مهیا گشت

تصاویر و صوت

سید جابر موسوی صالحی :

نظرات