شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۶۹

۱

عشق مستست و عقل مخمور است

عاقل از عاشقی بسی دور است

۲

ذوق مستی طلب کن از مستان

چه کنی همدمی که مخمور است

۳

زاهد ار حال ما نمی داند

هیچ او را مگو که معذور است

۴

آینه روشن است و می بینم

در نظر ناظری که منظور است

۵

آفتاب جمال او بنمود

لاجرم عالمی پر از نور است

۶

گنج ویرانه ای است این دل ما

لیکن از گنج عشق معمور است

۷

دیگران گر به عقل معروفند

نعمت الله به عشق مشهور است

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۹۹
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات