شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۷۰

۱

عشق مستت و عقل مخمور است

عقل از ذوق عاشقان دور است

۲

دیدهٔ مردم است از او روشن

نظری کن ببین که منظور است

۳

نقد گنج وی است در دل ما

گنج ویران به کُنج ویران است

۴

شد دو عالم به نور او روشن

روشن این چشم ما از آن نور است

۵

ذره ذره چو نور می نگرم

آفتابی به ماه مستور است

۶

زاهدار ذوق ما نمی یابد

هیچ عیبش مکن که معذور است

۷

عشق بازی و رندی سید

در خرابات نیک مشهور است

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۶۶
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات