
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۷۹
۱
درد دل درمان جان عاشق است
عشق دلبر جان جان عاشق است
۲
بی سر و سامان شدم در عاشقی
بی سر و سامان جان عاشق است
۳
مقدم خیل خیالش هر شبی
تا به روز مهمان جان عاشق است
۴
دولت وصلش به هر دل کی رسد
این سعادت آن جان عاشق است
۵
پادشاه عقل دور اندیش ما
بندهٔ فرمان جان عاشق است
۶
کاسته خورشید و قرص و ماه عشق
روز و شب بر خوان جانان عاشق است
۷
نقشبند معنی جان جهان
صورت ایوان جان عاشق است
۸
جان سید از عیان حال و دل
عاشق جانان جان عاشق است
تصاویر و صوت

نظرات