شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۸۵

۱

عشق است که وارسته ز نقصان و کمالست

عشق است که آسوده ز هجران وصال است

۲

اثبات مثالش نتوان کرد ولیکن

این نفی مثال تو یقین عین مثال است

۳

گویند سوی الله خیال است و حقیقت

این نیز خیال است که گویند خیال است

۴

از حال چه می جوئی و از قال چه پرسی

مستیم و خرابیم و ندانیم چه حال است

۵

خورشید ز نقصان و کمال است منزه

ماه است که گاهی قمر و گاه هلال است

۶

با ذات دم از حکم تجلی نتوان زد

این حکم تجلی به جلال است و جمال است

۷

در خلوت سید نبود سید و بنده

در خاطر او غیر خدا هر چه محال است

تصاویر و صوت

سید جابر موسوی صالحی :

نظرات