شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۲۸۶

۱

ما را همه شب شب وصال است

ما را همه روز روز حال است

۲

از دولت عشق پادشاهیم

سلطانی عشق بی زوال است

۳

گویا ز خدا خبر ندارد

هر دل که اسیر جاه و مال است

۴

بگذر ز جان و عیش جان جو

کاسباب جهان همه وبال است

۵

تا حسن جمال دوست دیدیم

ما را ز وجود خود ملال است

۶

با روی تو جام می کشیدن

در مذهب عاشقان حلال است

۷

نقصان مطلب ز نعمت الله

چون نیک نظر کنی کمال است

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۴۲
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات