
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۹
۱
روشنست از نور رویش دیدهٔ بینای ما
درهٔ بیضا بود غواص این دریای ما
۲
جملهٔ عالم وجودی یافته از جود او
خوش بود این خلقت او راست بر بالای ما
۳
گر دوای درد دل خواهی در این دریا نشین
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
۴
جملهٔ اسمای او از اسم اعظم خوانده ایم
اسم او گر بایدت اسمای او اسمای ما
۵
عاشقان را نیست پروای دمی با غیر او
عاقلان را هم نباشد یک نفس پروای ما
۶
سر نهاده بر در خلوت سرای حضرتش
خود که دارد در جهان خوشتر از این مأوای ما
۷
در دل سید نگنجد غیر عشق حضرتش
حضرت او کی نشاند دیگری بر جای ما
تصاویر و صوت

نظرات