
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۹۵
۱
درد دل ما دوای جان است
رنج غم او شفای جان است
۲
یک جرعه ز دُرد درد جانان
والله که دوصد بهای جان است
۳
ساقی قدحی به عاشقان ده
ز آن باده که از برای جان است
۴
جان گرچه گدای کوی عشقست
سلطان جهان گدای جان است
۵
در نه قدم و ز سر میندیش
چون خلوت دل سرای جان است
۶
صد جان به فدای عشق جانان
گرچه دو جهان فدای جان است
۷
جائی که مقام سید ماست
ای راحت جان چه جای جانست
تصاویر و صوت

نظرات