
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۰۰
۱
بندگی کن که کار نیک آن است
این چنین کار کار نیکان است
۲
دل ما دلبری که می بیند
جان به او می دهد که جانان است
۳
آفتابی به مه شده پیدا
گرچه او هم به ماه پنهان است
۴
موج و بحر و حباب و قطرهٔ آب
نزد ما هر چهار یکسان است
۵
کنج دل گنجخانهٔ عشق است
خانه بی گنج کُنج ویران است
۶
زاهدان را مجال کی باشد
در مقامی که جای رندان است
۷
بندهٔ سید خرابات است
نعمت الله که میر مستان است
تصاویر و صوت

نظرات